آنا دیلینه یازیب اوخوماق اینسانا بویوک شرف دیر

قره داغ وبلاقی

قرن ده قوتاردی اهر -تبریز یولو قوتارمادی

گون لر - آی لار- ایل لر  سوشدو گئتدی :?
قرن لرده سوشدو گئتدی :( بو اهر تبریز آنا یولو هله ده کی هله دی بی یئره چاتمادی :O
بودجه گلیر  بیرازی ایش لنیر ، بیرازی ایتیر  بیر آزی اوغورلانیر
بیلمیرم ائشیدیب سیز یا یوخ اهر تبریز یولو مسئولارین چورک آغاجی اولوب دی ;)

آرتیغینی اوخو
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400
بؤلوملر : اهر ,

نگاهی کوتاه به تاریخ خبر و مطبوعات ارسباران / اهر

نگاهی کوتاه به تاریخ  خبر و مطبوعات ارسباران  / اهر

 تاریخ مطبوعات اهر و ارسباران با نام « اختر» کلید خورده است. محمد طاهر قراجه داغی ( بایبوردی اهری) متولد ۱۲۱۷ در روستای قلعه باشی از توابع اهر در منطقه قراجه داغ ( ارسباران) انتشار روزنامه اختر در استانبول را ۲۴ دی ماه سال ۱۲۵۴ شمسی آغاز کرد. این روزنامه نخستین روزنامه غیردولتی (ملی) ایران بود و به همین دلیل محمدطاهر قراجه داغی پدر مطبوعات و روزنامه نگاری ملی ایران به حساب می آید. اهری ها و ارسبارانی های بسیاری در شهرهای مختلف کشور به انتشار نشریه اقدام کرده اند که معرفی همه آنها در این مقال نمی گنجد.

 در خود اهر اما انتشار نشریه از سال ۱۳۳۱ آغاز می شود. ۲۱ مرداد آن سال نخستین شماره هفته نامه « شهاب اهر» به مدیریت زنده یاد « رحیم غفاری» در اهر منتشر شد. چاپ آن ابتدا در چاپخانه رضایی تبریز و در ادامه توسط چاپخانه ترقی ( ممدوحی) و در نهایت توسط چاپخانه شهاب ( خدادادی) انجام گرفت. این نشریه به قیمت ۲ ریال و سالانه ۱۰۰ ریال عرضه می شد. دفتر آن در مقابل پاساژ میرداماد (جنب ساختمان شهرداری فعلی) واقع بود. دکتر ممدوحی، کمال الدین عابدی و علی اکبر هدایی از اعضای هیئت تحریریه این نشریه بودند و از کسانی که نام شان در آن بیشتر آمده است، می توان از؛ زنده یاد « رضا پزشکی» نام برد. شهاب اهر ۶۴ سال قبل به خوبی از عهده پوشش اخبار رویدادهای مختلف در منطقه وسیع ارسباران برمی آمد. شهاب اهر کمی بیش از یک سال دوام آورد و پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ از انتشار بازماند.

تا نیم قرن بعد فعالیت خبری در اهر محدود به فعالیت خبرنگاران روزنامه های سراسری و استانی بود که رویدادهای این شهر و منطقه را خبر می کردند. در این زمینه می توان به کارت خبرنگاری حسین فخرایی در سال ۱۳۳۹ ( اطلاعات جوانان) و کارت خبرنگاری عبدالحسین اعلم الهدا در سال ۱۳۴۵ ( روزنامه اطلاعات ) اشاره کرد. از سال 1358  شمسی ، نمایندگی روزنامه «نبرد ملت » متعلق به ارگان جمعیت فدائیان اسلام  توسط حسین دوستی  دایر و در نشر و گسترش اهداف انقلاب اسلامی  موثر واقع شد .  ابوالفضل عمراهی نیز از خبرنگاران پیش کسوت در اهر به حساب می آید که نخستین کارت خبرنگاری او در سال ۱۳۶۲ صادر شده است. این سه  پیشکسوتان نمایندگی مطبوعات در اهر هستند. پیش از آنها، کار نمایندگی و عرضه ی مطبوعات در اهر را محمد حسن صبا ( نماینده و خبرنگار روزنامه کیهان) و طهباز ( نماینده و خبرنگار اطلاعات ) و آقایان بدری و نایب زاده برعهده داشتند.

در فاصله زمانی توقف شهاب اهر و آغاز انتشار هفته نامه ارسباران به مدیرمسئولی محمد بخت آور در ابتدای دهه ۸۰، فعالیت های خبری اعلم الهدا گسترده بود و حتی موفق به اختصاص ستونی با عنوان « یادداشت های پراکنده» برای انعکاس خبر رویدادهای ارسباران در روزنامه کیهان شد. هفته نامه ارسباران پس از چند سال از انتشار در اهر و برای ارسباران بازماند و از سال ۱۳۸۳ هفته نامه نسیم قره داغ و گویا پای در عرصه مطبوعات نهادند. نسیم قره داغ اگرچه در تبریز انتشار می یافت و ویژه ارسباران نبود اما در سال های نخست توجه ویژه و ماندگاری به این منطقه داشت.

 دوهفته نامه گویا از ۲۸ اردیبهشت سال ۸۴ به مدیرمسئولی هاشم مشرفی و سردبیری جعفر خضوعی منتشر می شود و اکنون با انتشار منظم 340 شماره در سیزدهمین سال خود قرار داد. انتشار منظم و رویکرد ثابت و ویژه به مسائل و مشکلات و تاریخ و فرهنگ منطقه ارسباران از ویژگی های این نشریه است و بادوام ترین نشریه این منطقه به حساب می آید.

در سال ۱۳۹۴ دوهفته نامه « پیام ارسباران» به مدیرمسئولی هادی مهدی زاده پروانه انتشار گرفت .

ماهنامه « شیور ارسباران» به مدیرمسئولی حسن بالاگر (خبرنگار باسابقه صدا و سیما و خبرگزاری فارس در اهر) مجوز انتشار دریافت کرده و به صورت منظم منتشر می گردد و در سال دوم  نشر خود قرار دارد و به صورت مرتب و ماهانه منتشر می شود . 

اخیرا ( شهریور 1397 )ماهنامه « صدای‌ارسباران »به‌مدیر مسئولی صولت همت جو جوبند پروانه انتشار  خود را دریافت کرده است .

* خبرنگار شهید ابراهیم عمله زاده /  ابراهیم عمله زاده متولد سال ۱۳۴۵ در اهر رزمنده دفاع مقدس روز پنجم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد. کارت خبرنگاری شهید عمله زاده؛ به نام مجله امید انقلاب ( ۲۰/۱۰/۶۴) صادر شده است. حضور در گلزار شهدا و ادای احترام به این شهید سرافراز از برنامه های سالانه خانواده مطبوعات اهر است که با همراهی جمعی از مسئولان انجام می گیرد.

* پایگاه های خبری/  از سال ۱۳۹۳ و با رویکرد و تصمیم دولت حاضر فعالیت پایگاه های خبری همانند نشریات مکتوب باید پروانه انتشار از سوی هیأت نظارت بر مطبوعات دریافت کنند. بر همین اساس اگرچه از چند سال قبل سایت های خبری و اطلاع رسانی در اهر فعال بودند اما از همان سال تاکنون تعداد 9پایگاه خبری موفق به اخذ پروانه فعالیت از هیأت نظارت بر مطبوعات کشور شده اند که عبارتنداز؛آرخا(جعفر خضوعی )،اهروصال (امید ظریفی)،اهرخبر( هادی مهدی زاده )،امین ارسباران(امین کاشانی اصل )،اهرنما(حسن بالاگر )،نسیم اهر (رامز امیریان )،اهر امروز(مهدی دایلاری)،ارس نامه (مهدی شنابی )و تجدد نیوز (ناصر محمدی) که اخیرا پروانه انتشار خود را دریافت کرده است . 

هفدهم  مردادماه سال ۱۳۹۴ آیین گرامیداشت روز خبرنگارو تقدیر از خبرنگاران شهرستان و تجلیل از دو خبرنگار پیش کسوت این شهرستان ( اعلم الهدا و عمراهی) در روستای قلعه باشی ( زادگاه محمد طاهر قراجه داغی) به همت خانواده مطبوعات اهر، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرمانداری و شهرداری اهر و اهالی روستای قلعه باشی انجام گرفت.

خلیل و ارشد/  با درگذشت ارشد یوسف نژاد نسل روزنامه فروشان سیار در شهر اهر نیز به پایان رسید. وی ۱۶ خرداد 1395 به دلیل بیماری دار فانی را بدرود گفت و به همکارش « خلیل نامی» پیوست. « خلیل نامی» با پای پیاده در شهر می گشت و روزنامه می فروخت. کسی که نام و یاد او برای اهری ها و البته اهری های روزنامه خوان، همواره خاطره انگیز است. نامی، ۲۹بهمن سال ۱۳۸۷ در ۷۰ سالگی درگذشت. « ارشد یوسف نژاد» که حدود ۵۰ سال با چرخ دستی اش در شهر می گشت و روزنامه می فروخت، ۱۶ خرداد 1395 دار فانی را بدرود گفت و چرخ دستی اش از حرکت ایستاد.

فعالیت گسترده خبری در اهر علاوه بر نشریات و پایگاه های خبری فعال در اهر، خبرنگاران خبرگزاری های سراسری مانند؛ فارس، ایرنا، ایسنا، مهر و تسنیم و باشگاه خبرنگاران و خبرگزاری بسیج ،  اخبار اهر و حتی منطقه ارسباران را به خوبی پوشش می دهند. برخی از نشریات منتشره در تبریز نیز به واسطه فعالیت خبرنگارانشان در اهر از سال های گذشته نسبت به انتشار اخبار این شهرستان و گاه تهیه ضمیمه ویژه نامه برای این شهرستان اقدام می کنند که نقش برخی از آنها مانند؛ مهدآزادی و عصرآدینه و پیام آذربایجان و ساقی و… پررنگ بوده است. همچنین عکاسان خبری فعال در شهرستان اهر؛ طی سال های اخیر گزارش های تصویری پرتعدادی از رویدادهای شهرستان اهر و منطقه ارسباران و جاذبه های طبیعی و فرهنگی آن در خبرگزاری ها و روزنامه های سراسری منتشر ساخته اند.

تشکیل موزه مطبوعات/ از ضرورت های شهرستان اهر است. در این راستا اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اهر با همکاری خانواده مطبوعات این شهرستان نخستین گام در تشکیل این موزه را برداشت و موزه واره ای را در مجتمع فرهنگی و هنری اهر تشکیل داد.

در پایان به این نکته اشاره می شود که؛ « حاج مهدی سراج انصاری» ( از شهرستان کلیبر امروزی) بنیانگذار مطبوعات نوین اسلامی و « عبدالرحیم عقیقی بخشایشی» ( از شهرستان هریس امروزی) اولین خبرنگار انقلاب اسلامی است که توسط حسین دوستی، بارها مطرح شده است.

ضمنا در زمینه تاریخ مطبوعات ارسباران تا بحال دو جلد کتاب: 1)  شناسنامه مطبوعات ارسباران  نوشته حسین دوستی  در سال 1380   2)  شهاب اهر  نوشته جعفر خضوعی  در سال 1396 چاپ و منشر شده است .

 

۶ اَمرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۴۴
روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اهر |

آرتیغینی اوخو
دوشنبه 16 فروردین 1400
بؤلوملر : اهر ,

اذان حدادپور و سماور چرچی

http://aharlilar.arzublog.com/uploads/aharlilar/old_ahar_picture_samavar_tukani.jpg

در ادامه یادداشتی با عنوان « اذان حدادپور و سماور چرچی» را که مردادماه ۹۳ در شماره ۲۲۶ دو هفته نامه گویا منتشر شده بود، می خوانید: ایران از نگاه یک آمریکایی ؛ خاطرات دو سال حضور معلم آمریکایی در اهر اذان حدادپور و سماور چرچی جعفر

در ادامه یادداشتی با عنوان « اذان حدادپور و سماور چرچی» را که مردادماه ۹۳ در شماره ۲۲۶ دو هفته نامه گویا منتشر شده بود، می خوانید:

ایران از نگاه یک آمریکایی ؛ خاطرات دو سال حضور معلم آمریکایی در اهر

اذان حدادپور و سماور چرچی

جعفر خضوعی: ایران از نگاه یک آمریکایی عنوان کتابی است در ترجمه از کتاب؛«  « A memory of my two years with the Peace Corps in Iran » » اثر دکتر پاول پـیـتــزر که در فاصله سال های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۶ در اهر معلم زبان انگلیسی بوده است. این کتاب با ترجمه اصغر محمودآبادی در قطع وزیری و در ۴۰۰ صفحه منتشر شد.

پیتزر به عنوان عضو سپاه صلح آمریکا برای تدریس زبان انگلیسی در مدارس اهر به این شهر می آید.

پیتزر حضورش در ایران را از منظر « شوک فرهنگی» به شرح در می آورد و اولین جمله اش در مقدمه این است؛ « این داستانی در مورد شوک فرهنگی است». می نویسد؛ «زندگی با ایرانی ها آشکار می سازد که  آنها دیدگاه های سنتی، نقاط ضعف و قوّت زیادی دارنـد. از نقطه نظر ما ظاهراً جامعه آنها عجیب و غریب و متفاوت است. تـبادل فرهـنگی شـوک ایجاد می کند. ما باید این تـفاوت ها را درک کـرده و بشناسـیم. شناختی که ما به دست آوردیم نشان می دهد، ایران مردم خوبی دارد».

پیتزر اکتبر ۱۹۶۶ وارد اهر می شود. می گوید « دیروقت بود که ما به اهر رسیدیم. اهر از دور بسیار یکنواخت و بی روح به نظر می رسد».

داستان با « یوسف چرچی» آغاز می شود. یوسف چرچی معلم زبان دبیرستان های اهر بود. او بیش ترین تأثیر را در پیتزر گذاشته است. نام یوسف در جای جای خاطرات او حضور دارد. این اولین کلمات رمان پیتزر است؛ « یوسف چرچی، ساکت مقابل کلاس پر از پسر کلاس هفتم ایستاده بود. من آن سوی میز نشســته بودم. یوسف سـؤالات خود را مطرح می کرد و من تماشا می کردم».

پتزر به شرح جزئیات رویدادها و صحنه ها می پردازد تا نشان دهد که لحظه لحظه ی تمام حضورش در ایران برای او مهم و جذاب بوده است. مطالعه رمان او شناخت جامعی از جامعه آن سال های اهر به دست می دهد. شرح جزئیات اتفاقات ریز و درشت که گاه چاشنی مختصر طنز نیز در میان کلمات می دود، اکنون برای ما خواندنی است. تصاویری که او از آن سال های اهر تهیه کرده کم از رمانش نیست. تصاویری که خیلی از اهری ها آنها را با دقت تمام نگریسته اند.

او پختن شام را با جزئیات تمام شرح می دهد و تمام اتفاقات را جذاب می نماید. پیرامون او مرتب حادثه رخ می دهد. ارسال کیک از آمریکا به اهر و یا تدارک مواد لازم برای پختن شام و حتی سوختن غذایش. چکه کردن آب باران در خانه اش، خریدن گوشت و کره، برگزاری مسابقه فوتبال مدارس، دریافت امانت هایش از تعاونی مسافربری، سربریدن مرغ، حضور در ضیافت شام برخی از همکاران، چالشی که با شیوه تدریس و کلاس داری او در دبیرستان ایجاد می شود، مزاحمت کودکان، خرید از بازار، بیمار شدن ها، مسافرت از اهر به تبریز و تهران، کلیبر و مشکین شهر، حضور در غذاخوری های اهر و…

انجام برخی کارها برای او عادی می نماید اما با مخالفت شدید همکارانش در دبیرستان مواجه می شود. شرح این مخالفت ها و استدلال ها جذاب است. او قصد می کند الاغی بخرد. از هاشمی ( رئیس دبیرستان) و یوسف می پرسد؛ « چرا من نباید الاغی داشته باشم؟ این کاری مفرّح خواهد بود تا مانند روستاییان سوار آن شوم و از بازار بگذرم و از آن لذّت ببرم». اما هاشمی مخالفت می کند و می گوید؛ « شما نباید چنین کاری بکنی. شما نباید چنین چیزی بر زبان بیاوری. این وحشتناک است. معلمّان و مانند آنها هرگز نباید چنین کاری بکنند. دوباره در مورد الاغ صحبت نکن». یا موقعی که می خواهد کلاهی از بازار بخرد، همین طور. همکارانش حتی به او تأکید می کنند که معلم نباید در صندلی های عقب اتوبوس بنشیند و او قبول می کند اما یکبار که یافتن اتوبوس برای سفر دشوار بوده صندلی خالی در عقب اتوبوس را غنیمت می یابد و بی خیال شأن معلمی شده و در صندلی عقب می نشیند.

 پیتزر در خاطرات خود از میان آنچه با خود به کشورش آمریکا برده است از دو چیز به عنوان هدیه ویژه نام می برد. یکی سماوری است که پدر چرچی به او هدیه داده است و می نویسد؛ « هنوز هم در بهترین مکان خانه ام به تماشا گذاشته ام». پیتزر یک بار از حدادپور می خواهد که برای او اذان بخواند. حدادپور از او تخم مرغ می خواهد و پس از بلعیدن سفیده و زرده آن برایش اذان می خواند. او بعداً ضبط صوت و نوار تهیه می کند و صدای حدادپور را ضبط می کند. «… من دستگاه ضبط صوت دبیرستان پهلوی را امانت گرفتم و از یکی از مغازه های اهر یک نوار ضبط صوت خریداری کردم. از آقای حدّادپور خواستم دوباره برایم اذان بخواند. او باخوشحالی پذیرفت. من نوار صدای ضبط شده حدّادپور را نگه داشته ام و وقتی به آن گوش می دهم، ماجرای آن روز و بلعیدن تخم مرغ از سوی حدّادپور برایم زنده می شود. با اینکه من خیلی چیزهای مربوط به اقامت دو ساله در ایران را فراموش کرده ام، اما با این حال هرگز ماجرای آن روز را فراموش نمی کنم».

پیتزر صحنه آشنایی اش با آیت الله نجفی اهری را به خوبی شرح می دهد. توصیف روز رحلت آیت الله نجفی در خاطرات او نیز ماندگار است.

در توصیف آیت الله شیخ حسین نجفی اهری می نویسد:« خوشبختانه یک روحانی سالخورده به نام حضرت آیت الله حاج شیخ حسین نجفی (در آن موقع) در اهر زندگی می کرد.  یک روحانی به تمام معنی و مجتهد، امام جمعه و جماعات و اعیاد قربان و فطر مردم بود. مردم اغلب به اختصار از او با نام آیت الله یاد می کردند. پیر و نورانی بود، وزن زیادی داشت، کوتاه قد بود و با محاسن سفید قبای قهوه ای و ردای سفید بر تن می کرد. سن زیادی داشت مهربان و حکیم و فرزانه بود و در شهر وقتی که قدم می زد با هرکسی بسیار محترمانه رفتار می کرد. متواضعانه و آهسته راه می رفت».

در عید سال نو مسیحی تعدادی از همکارانش در دبیرستان به خانه او می آیند تا سال نو میلادی را به او تبریک بگویند. هر کدام چیزی آورده است و مهمانی خوبی ترتیب می یابد.

حدادپور برای کریسمس او در اهر « یک تصنیف نه چندان معروف غربی» را می خواند. اما پیتزر خوشش می آید. در خاطرات خود می نویسد؛ « تکخوانی او به یاد ماندنی ترین سرود کریسمس است که تا به حال همیشه شنیده ام».

او سعی می کند علی رغم تفاوت دینی و فرهنگی به تمام آداب و رسوم و عقاید مردم اهر احترام بگذارد. چنانکه حتی موقع سر بریدن مرغ « بسم الله» می گوید و اذعان می کند؛ « من روزه نمی گرفتم  و نمی خواستم تظاهر به روزه خواری بکنم».

آخرین جمله پیتزر در اهر که موقع ترک این شهر و خداحافظی از مشایعت کنندگان می گوید، این است؛« من امیدوارم که ایران و ایالات متحده آمریکا همواره با هم دوست باشند».

عکس: پل پیتزر/ ایران از نگاه یک آمریکایی

اخبار مرتبط:

استقبال از کتاب « ایران از نگاه یک آمریکایی» بی نظیر است
رونق گردشگری اهر طرح و برنامه لازم دارد
انتخابات مجلس دهم و ۷ اسفند ۹۴
جایگاه گردشگری شهرستان کلیبر و نقش دولت تدبیر و امید
فلسفه وجودی ها و لا در هالا
استقبال شهروندان اهری از کتاب« ایران از نگاه یک آمریکایی»
ایران از نگاه یک آمریکایی منتشر شد

آرتیغینی اوخو
پنجشنبه 27 آذر 1399
بؤلوملر : اهر ,

قاراداغ خانلیغی

http://aharlilar.arzublog.com/uploads/aharlilar/Qarada_1.jpg

قاراداغ خانلیغی – 1747-جی ایلده  آذربایجاندا یارانمیش فئودال دؤولت اولموشدور. مرکزی اهر شهری ایدی. غربدن خوی خانلیغی، شرقدن لنکران خانلیغی، جنوبدان تبریز و اردبیل خانلیقلاری ایله حودودلانیردی.

تاریخی

قاراداغلی طایفاسی صفویلرین حاکیمیته گلمه‌سینده فعالیت گؤستردیگیندن 1. شاه اسماییلدان باشلایاراق قاراداغ ویلایتی‌نین ایداره‌سینه نایل اولا بیلمیشدی. 16. عصردن 19. عصرین اوّللرینه‌دک قاراداغ ویلایتی‌نین ایداره‌سی ایرثی اولاراق موعین نسیل اوزره اولموشدو. اونلار هم ده روحانی صلاحیتلرینه مالیک ایدی. 18. یوزیلین اوّللرینده صفوی سولاله‌سی ضعیفله‌دیگیندن حاکیم کاظم خان مرکزی حاکیمیته تابئع‌چیلیکدن چیخمیش، شاه سلطان حسین‌ین ائحتیرامینا لاییق گؤرولن روس آ.وولینسکینی اهره قویمامیشدی. نادر مرکزی حاکیمیته تابئع اولمایان خانین گؤزلرینی چیخارتدیرمیشدی. نادرین اؤلوموندن سونرا قاراداغ خانلیغی موستقیل‌لشمیش، کاظم خان قاراداغ خانی اولموشدو.

کاظم خان 18.یوزایلین اورتالاریندا قاراباغ، گنجه و ناخچیوان خانلاری ایله بیرلیکده شکی خانلیغینا قارشی ایتّیفاقا قوشولموشدو. بو ایتّیفاق مقصدینه نایل اولا بیلمه‌میشدی. قاراداغ خانی قاراباغ خانلیغینا، کریم خان زندده (1761)، سونرا ایسه آغا محمد قاجارا (1791) تابئع اولموشدو.

قاراداغ خانی عباسقولو خان19. یوزایلین اوّللرینده پ.سیسیانووا مکتوب یازاراق روسیه‌یه صادیق قالاجاغینی بیلدیرمیش، لاکین 1804-1813-جو ایللر روس-ایران موحاریبه‌سینده روسیه‌یه قارشی چیخمیشدی.

http://aharlilar.arzublog.com/uploads/aharlilar/Qarada_xanl.jpg

خانلاری

کاظم خان (محمدکاظم خان) (1747-1763)

مصطفی‌قولو خان (1763-1782، 1786-1791)

اسماییل خان (1782-1783، 1791-1797)

نجفقولو خان (1783-1786)

عباسقولو خان (1797-1813)

محمدقولو خان (1813-1828)

آرتیغینی اوخو
دوشنبه 17 آذر 1399
بؤلوملر : اهر ,